{تاریخ گمشده 2}3p
خب خب من اومدم خیلیم دیر اومدم ببخشید سوییتیا
تینا ویو:
بدو بدو دویدم سمت ماشین باید میرفتیم تو راه ی زنگ به استادم زدم و گفتم متاسفم ی دوهفته ای نیستم بعدش برا گرفتن مدرکم و شروع کارم میام یوری هم زنگ زد و گفت مطبشو به مدت دو هفته تعطیل کنن
یوری ویو:
تینا خیلی استرس گرفت مطمئن بودیم یا خودشون روزنامه رو میبینن یا یکی میبینه و بهشون خبر میده پس تصمیم گرفتیم وسایلمون و جمع کنیم و بریم ی مسافرت هم حال هوامون عوض میشد هم اونا پیدامون نمیکردن پاریس شهر بزرگی بود ولی اونا اونجا دوست و اشنا زیاد داشتن و ممکن بود پیدامون کنن من مشکلی نداشتم ولی تینا خیلی استرس گرفته بود و حاضر نبودم انقد سختی بکشه
20 مین بعد
یوری ویو:
رسیدیم خونه و داشتیم وسایلمون و جمع میکردیم کلش شد دوتا چمدون
تینا رو صدا زدم
یوری:تیناااا بلیطا رو خریدی؟
تی تی:اره 4 ساعت دیگه پروازمونه شانس اوردیم دونفر کنسل کرده بودن الان راه بیفتیم یک ساعت دیگه اونجاییم چون پروازمون خارج از کشوره و داخلی نیست سه ساعت زودتر باید اونجا باشیم من امادم تو اماده ای؟
یوری:اره فقط اینکه برا کدوم شهر گرفتی؟
تی تی:نیویورک
یوری:اوک
(اسلاید دو سمت راست لباس یوری سمت چپ لباس تینا)
1 ساعت بعد
تینا ویو:
رسیدیم فرودگاه و ماشین رو توی پارکینگ پارک کردیم
و رفتیم داخل بعد از تحویل چمدون و بقیه کارها رفتیم ی رستوران داخل فرودگاه و غذا سفارش دادیم
2 ساعت بعد
غذاهامونو خوردیم و دوتا قهوه برا خودمون گرفتیم و نشستیم توی کافه تا نوبتمون بشه خیلی استرس داشتم اگه همچی خوب پیش بره دو هفته تو نیویورک میمونیم و برمیگردیم
3 ساعت بعد:
یوری ویو:
رسیدیم فرودگاه نیویورک خیلی خوب بود چون هردومون انگلیسی بلد بودیم مشکلی نداشتیم
دو هفته بعد
کوک ویو:
توی این دوهفته که توی فرانسه بودیم کلی پرس و جو کردیم و فهمیدیم تینا و یوری رفتن امریکا میتونستیم دوروز منتظرشون بمونیم ولی گفتم اگه انقد از من بیزاره و نمیخواد منو ببینه(تینا منظورشه)من نمیخوام مجبورش کنم و بلیط گرفتیم و داریم برمیگردیم کره
3 سال بعد:
تینا ویو:
بدو بدو دویدم سمت ماشین باید میرفتیم تو راه ی زنگ به استادم زدم و گفتم متاسفم ی دوهفته ای نیستم بعدش برا گرفتن مدرکم و شروع کارم میام یوری هم زنگ زد و گفت مطبشو به مدت دو هفته تعطیل کنن
یوری ویو:
تینا خیلی استرس گرفت مطمئن بودیم یا خودشون روزنامه رو میبینن یا یکی میبینه و بهشون خبر میده پس تصمیم گرفتیم وسایلمون و جمع کنیم و بریم ی مسافرت هم حال هوامون عوض میشد هم اونا پیدامون نمیکردن پاریس شهر بزرگی بود ولی اونا اونجا دوست و اشنا زیاد داشتن و ممکن بود پیدامون کنن من مشکلی نداشتم ولی تینا خیلی استرس گرفته بود و حاضر نبودم انقد سختی بکشه
20 مین بعد
یوری ویو:
رسیدیم خونه و داشتیم وسایلمون و جمع میکردیم کلش شد دوتا چمدون
تینا رو صدا زدم
یوری:تیناااا بلیطا رو خریدی؟
تی تی:اره 4 ساعت دیگه پروازمونه شانس اوردیم دونفر کنسل کرده بودن الان راه بیفتیم یک ساعت دیگه اونجاییم چون پروازمون خارج از کشوره و داخلی نیست سه ساعت زودتر باید اونجا باشیم من امادم تو اماده ای؟
یوری:اره فقط اینکه برا کدوم شهر گرفتی؟
تی تی:نیویورک
یوری:اوک
(اسلاید دو سمت راست لباس یوری سمت چپ لباس تینا)
1 ساعت بعد
تینا ویو:
رسیدیم فرودگاه و ماشین رو توی پارکینگ پارک کردیم
و رفتیم داخل بعد از تحویل چمدون و بقیه کارها رفتیم ی رستوران داخل فرودگاه و غذا سفارش دادیم
2 ساعت بعد
غذاهامونو خوردیم و دوتا قهوه برا خودمون گرفتیم و نشستیم توی کافه تا نوبتمون بشه خیلی استرس داشتم اگه همچی خوب پیش بره دو هفته تو نیویورک میمونیم و برمیگردیم
3 ساعت بعد:
یوری ویو:
رسیدیم فرودگاه نیویورک خیلی خوب بود چون هردومون انگلیسی بلد بودیم مشکلی نداشتیم
دو هفته بعد
کوک ویو:
توی این دوهفته که توی فرانسه بودیم کلی پرس و جو کردیم و فهمیدیم تینا و یوری رفتن امریکا میتونستیم دوروز منتظرشون بمونیم ولی گفتم اگه انقد از من بیزاره و نمیخواد منو ببینه(تینا منظورشه)من نمیخوام مجبورش کنم و بلیط گرفتیم و داریم برمیگردیم کره
3 سال بعد:
۳.۱k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.